محل تبلیغات شما
واقعاً بچگی هم چه عالمی داره! چند دقیقه پیش نشستم پای لپ تاپ که متن پایان ناممو بنویسم، ولی از زور چشم درد و سوزش چشم نتونستم تمرکز کنم و هی نگاهم رو از لپ تاپ برمیداشتم. همینجور که خیره به میزم بودم و داشتم فکر میکردم چی بنویسم و تایپ کنم،داشتم رو کاغذ شطرنجی کمرنگی که کنار دستمه هنرنمایی میکردم و گردباد کوچولو میکشیدم که یاد یکی از خاطرات بچگیم افتادم و ناخودآگاه یه لبخند بزرگ به صورتم نشست { هنوزم نیشم بازه :)) } پنجم ابتدایی بودم که گفتن از اداره

مرسی از آقای بازرس مهربون :)

کمتر خود را پاره کنیم :))

لپ ,چشم ,رو ,میکردم ,تاپ ,افتادم ,لپ تاپ ,یاد یکی ,که یاد ,میکشیدم که ,کوچولو میکشیدم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لب چاقالوي تنهاست Lonely Man